Farsi    Arabic    English   

تنگدستی کارگران در انگلستان

کارل مارکس


از دو ماه پیش، مشاجره‌ای در جراید محلی به راه افتاده است که پروندۀ آن برای تاریخ نویسان آیندۀ جامعۀ انگلیس به مراتب جالب توجه تر از تمام کاتالوگ‌های مصور و غیرمصور نمایشگاه بزرگ لندن[۱] خواهد بود.

بخاطر داریم که کمی قبل از پایان دورۀ پارلمان با عجلۀ تمام به اصرار کارخانه داران بزرگ، لایحه‌ای در دو مجلس [عوام و اعیان انگلیس] به تصویب رسید که به موجب آن مالیات مستمندان در حوزه‌های محلی لانکاشر و یورک شر افزایش یافت.[۲] این تدبیر که به خودی خود تأثیر بسیار ناچیزی دارد، عمدتاً مشمول اقشار متوسط پایین ناحیه‌های صنعتی می شود، در حالیکه به ندرت شامل حال ملاکین و اربابان صنایع پنبه[۳] می گردد. در اثنای بحث درباره آن لایحه، پالمرستون بر ضد اربابان صنایع پنبه، که کارگرانشان در خیابانها گرسنگی می کشیدند، در حالیکه خودشان در اثر خرید و فروشهای احتکارآمیز پنبه، ثروت می انباشتند – زبان خشنی بکار برد.[۴] او «بی عملی استادانۀ» آنها در ایام بحران را نیز به همین منوال بر پایه‌ای محتکرانه توضیح داد. حتی در افتتاحیۀ جلسه، لرد دربی اظهار داشته بود که وضع نامساعد پنبه برای کارخانه داران مثل دستی است که از غیب برآمده[۵] و حلال مشکلات آنها شده است، زیرا چنانچه جنگ داخلی آمریکا بطور ناگهانی واردات مواد خام را دچار وقفه نمی کرد، اشباع وسیع بازارها منجر به بحرانی وحشتناک می شد.[۶] کوبدن، بعنوان سخنگوی کارخانه داران، با یک انتقاد تند سه روزه از سیاست خارجی پالمرستون پاسخ داد.[۷]

بعد از تعطیل پارلمان، مبارزه در مطبوعات ادامه یافت. فراخوان‌هایی خطاب به مردم انگلیس جهت کمک به جمعیت محنت زدۀ کارگر صادر شدند، و رشد دائمی ابعاد فقر در نواحی صنعتی، هر روز موجبات تازه‌ای برای ادامۀ مبارزه فراهم می آوردند. مورنینگ استار و سایر ارگانهای کارخانه داران خاطرنشان می ساختند که کنت دربی و یک دسته از آریستوکراتها، بهرۀ مالکانه سالیانه‌ای معادل ۳۰۰ هزار لیرۀ استرلینگ و بیشتر از بابت مالکیتهای ارضی در نواحی صنعتی به دست می آورند که آنرا صرفاً مدیون صنعت هستند که خودشان به هیچ وجه سرمایه گذاری در آن نداشته‌اند، و این صنعت بوده که قیمتهای کنونی را به زمینهای بی ارزش گذشته داده. مورنینگ استار تا آنجا پیش می رود که می گوید دربی و سایر ملاکین بزرگ موظفند که مبالغ مشخصی برای امور عام المنفعه بپردازند. از جمله، مبلغی که برای دربی تعیین کرده است، ۳۰ هزار لیرۀ استرلینگ می باشد. در عمل، لرد دربی مدت کوتاهی بعد از تعطیل پارلمان فراخوان تشکیل جلسه‌ای در منچستر به منظور جمع آوری کمک برای امور عام المنفعه را داد. او کمک خود را ۱۰۰۰ لیرۀ استرلینگ تعیین کرد و سایر ملاکین بزرگ نیز پرداخت مبالغی متناسبی را متعهد شدند. اگر چه نتیجۀ چندان درخشانی حاصل نشد، اما آریستوکراتهای زمیندار لااقل کاری انجام داده بودند. آنها باد در گلوهایشان انداختند که «من [حرفم را زده‌ام و] روحم را نجات داده‌ام».[۸]

در این میان سردمداران صنایع پنبه روی روش «خونسردانه»[۹] خود پافشاری می کنند. سر و کله شان در هیچ کجا پیدا نمی شود، نه در کمیته‌های محلی که به منظور کاهش دادن تنگدستی تشکیل یافته‌اند و نه در کمیتۀ لندن. یکی از جراید لندن می نویسد: «آنها نه در اینجا هستند و نه در آنجا، بلکه در بازار لیورپول هستند»[۱۰]. نشریات توری و تایمز هر روزه علیه خودکامگان صنایع پنبه نعره می کشند و می نویسند اینها که «از گوشت و خون کارگران» میلیونها لیره را مکیده‌اند، حالا از آن امتناع می ورزند که حتی چند پنی برای حفظ «منبع ثروتشان» بپردازند.[۱۱] تایمز خبرنگاران خود را به مناطق صنعتی فرستاده است؛ توصیف بسیار مشروح آنها به هیچ وجه موجب محبوبیت «اربابان صنایع پنبه» نمی شود.[۱۲] در مقابل، ارگانهای کارخانه داران – مورنینگ استار، اکونومیست[۱۳]، منچستر گاردین، و غیره – تایمز را متهم به آن می کنند که آتش مبارزۀ طبقاتی را دامن می زند تا بر گناه دولت، سوء مدیریتش در هند، و غیره، پوشش گذارد. در واقع، حتی «گرایش‌های کمونیستی» به تایمز نسبت می دهند. تایمز که بخاطر این فرصت برای کسب مجدد محبوبیت خود آشکارا از این بابت بسیار خشنود است، با لحن تمسخرآمیز گزنده‌ای پاسخ می دهد: در حالیکه «اربابان صنایع پنبه» از یک طرف، با بهره بردن محتکرانه از کمبود کنونی پنبه، بسیار اقتصادی عمل می کنند، از طرف دیگر، کمونیست‌های سرسخت می باشند، و در واقع «کمونیست‌هایی از نفرت انگیزترین نوع آن». این آقایان ثروتمند خواستار آن بودند که انگلیس سر کیسه را باز کند تا ارزشمندترین قسمت سرمایۀ آنها را از گزند مصون دارد، اما بدون آنکه خودشان متحمل هیچ گونه خرجی شده باشند. زیرا سرمایۀ آنها فقط عبارت از کارخانه‌ها، ماشین آلات و موجودی بانکی شان نیست، بلکه، بمراتب بیشتر، عبارت از ارتشهای با نظم و انضباط کارگران لانکاشر و یورک شر است. و در حالیکه آقایان کارخانه‌هایشان را تعطیل می کنند تا مواد خام را با ۵۰۰ درصد سود بفروشند، خواستار آن بودند که مردم انگلیس، ارتش بیکار شده آنها را سر پا نگاه دارند!

در ایامی که این منازعۀ عجیب میان آریستوکراسی ملاک و آریستوکراسی صنعتی، بر سر اینکه کدام یک از آنها بیشتر کارگران را می چلاند، و کدام یک از آنها کمتر از دیگری موظف به انجام کاری برای برطرف کردن تنگدستی کارگران است، جریان داشت، برای خود رنجبران موضوعاتی اتفاق می افتد که تحسین کنندگان اروپایی «نمایشگاه بزرگ»[۱۴] لندن هیچ اطلاعی از آن ندارند. واقعه‌ای که من در سطور زیر شرح می دهم رسماً تأیید شده است.

در یک کلبۀ[۱۵] کوچک در گاکس هولم، در نزدیکی تودموردن (در وست ریدینگ یورک شر) پدری به اتفاق دو دختر خود زندگی می کرد؛ پدر سالخورده و ناتوان بود و دخترانش که در کارخانۀ نخ هالی ولس به عنوان کارگر کار می کردند، نان آور بودند. آنها در یک اتاق محقر در طبقۀ همکف، که از یک نهر کثیف بیش از چند متر فاصله نداشت، زندگی می کردند، و پنجرۀ اطاق آنها زیر پله‌های ساکنین طبقۀ بالاتر قرار داشت و به این ترتیب مسکن دلگیر آنها از نور محروم بود. اینها در بهترین حالت، درآمدشان فقط به آن اندازه بود که بتوانند «جسم و روحشان را توأم نگاه دارند»، ولی در ۱۵ هفته آخر تنها وسیلۀ زندگی شان را نیز از دست داده بودند. کارخانه تعطیل شده بود؛ این خانواده دیگر امکان خرید غذا نداشت. فقر قدم به قدم آنها را به سوی پرتگاه سوق می داد. هر ساعت آنها را به گور نزدیک تر می ساخت. اندوختۀ ناچیز آنها به زودی ته کشید. سپس نوبت به فروش اسباب ناچیز منزل شان، پوشاک، پارچه‌های کتانی و هر چیز دیگری که قابل فروش و یا گرو گذاشتن بود رسید – تا تبدیل به نان شوند. در واقع، آنها در طی ۱۴ هفته‌ای که پشیزی درآمد نداشتند، هرگز از کلیسای محل تقاضای کمک نکردند.

بیماری مرد سالخورده که از یک ماه پیش شدت یافته و او را زمین گیر ساخته بود، به مشکلات شان اضافه کرد. تراژدی اوگولینو و پسرانش[۱۶] حالا، بدون آدمخواری آنها، در کلبۀ تودموردن تکرار می شود. حدود یک هفته پیش (۱۲ سپتامبر) سرانجام دختری که بنیۀ قوی تری داشت نیرویش را جمع کرد، از روی بیچارگی پیش رئیس نواخانه رفت و داستان تأسف انگیز خودشان را برای او بازگو نمود. شاید باورش سخت باشد، ولی این آقا در پاسخ می گوید که تا چهارشنبه آینده نمی تواند کاری برای خانوادۀ مزبور انجام بدهد. این سه رنجبر بیچاره مجبور بودند ۵ روز دیگر منتظر بمانند تا بالاخره ناظر توانا لطف کند و قدری به آنها کمک نماید. افراد صبر کردند – هیچ کار دیگری نمی توانستند بکنند. وقتی چهارشنبه موعود، که در آن قرار بود مقامات رسمی خیریه لقمه نانی به این خانوادۀ گرسنه برسانند، بالاخره فرا رسید، گزارش مرگ ناشی از گرسنگی یکی از خواهران روستا را تکان داد. اخبار وحشتناک کاملاً حقیقت داشت. جسد نحیف دختر روی یک تخت چوبی تأسف آور، در میان مظاهر وحشتناک فقر، آرمیده بود، در حالیکه پدر فرسوده و بیچاره‌اش روی تختش گریه می کرد و دختر دیگر که هنوز زنده بود فقط توانایی آن را داشت که داستان مصائب شان را بازگو کند. از روی تجارب گذشته می دانیم که کار این ماجرای نفرت انگیز، که به هیچ وجه یک مورد استثنائی نیست، به کجا می انجامد. استعلامی صورت می گیرد. مأمور پزشکی قانونی[۱۷] بطور مفصل به اهداف خیرخواهانۀ قانون مستمندان انگلیس می پردازد؛ او بار دیگر به شایستگی دستگاه برای اداره کردن بمثابۀ مدرکی بدیهی[۱۸] که نشان می دهد قانون نمی تواند مسئول این حادثۀ اسفناک باشد استناد خواهد کرد. گناهان رئیس نواخانه پاک خواهند شد، و اگر هم دادگاه صمیمانه از او تعریف و تمجید نکند، در هر صورت با آسایش این را خواهد آموخت که کوچکترین تقصیری متوجه او نیست. در پایان، هیئت منصفه این کمدیِ رسمی را با این حکم به اوج می رساند: «مرگ بر حسب مشیت الهی.»[۱۹]


نوشته شده در ۲۰ سپتامبر ۱۸۶۲
نخستین انتشار در روزنامۀ دی پرس (Die Presse) شمارۀ ۲۶۶ مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۸۶۲
انتشار بر طبق متن روزنامه
مجموعه آثار مارکس و انگلس، جلد ۱۹


توضیحات

[۱] اشاره است به نمایشگاه بزرگ دوم، که در لندن از مه تا نوامبر ۱۸۶۲ برگزار شد.

[۲] اشاره است به «قانون توانمندسازی هیئت مدیره‌های متولیان اتحادیه‌های خاص برای به دست آوردن کمک موقت جهت پاسخ دادن به نیازهای فوق العاده برای رفع نگرانی در آنجا» – ویراستار.

[۳] اینجا و بعد از این مارکس از عبارات انگلیسی landlords (ملاکین)، cotton lords (اربابان صنایع پنبه) و masterly inaction (بی عملی استادانه) استفاده می کند و ترجمه آلمانی را در کروشه می آورد. – ویراستار.

[۴] نطق پالمرستون در مجلس عوام مورخ ۳۰ ژوئیه ۱۸۶۲ (تایمز، شماره ۲۴۳۱۲، ۳۱ ژوئیه ۱۸۶۲) – ویراستار.

[۵] در متن اصلی از عبارت deus ex machine استفاده شده است که معنی لغوی آن «خدایی از ماشین» می باشد. (این عبارت در تئاتر یونان و روم باستان، در مورد مداخله یک خدا، که بطور ناگهانی با استفاده از ماشین آلات صحنه به نمایش آورده می شد تا مناقشه‌ای به ظاهر حل ناشدنی را حل کند، بکار می رفت) – ویراستار.

[۶] نطق ای. گ. دربی (E. G. Derby) در مجلس اعیان مورخ ۶ فوریه ۱۹۶۲ (تایمز، شماره ۲۴۱۶۳، ۷ فوریه ۱۸۶۲) – ویراستار.

[۷] کوبدن در ۱ اوت ۱۸۶۲، یعنی در سومین روز از نطق طولانی اش در مجلس عوام درباره سیاست خارجی صحبت کرد (تایمز، شماره ۲۴۳۱۴، ۲ اوت ۱۸۶۲) – ویراستار.

[۸] salvavi animam meam (مراجعه نمایید به کتاب سفر حزقیال ۳:۱۹، ۳۳:۹). – ویراستار.

[۹] در متن انگلیسی از کلمه stoic استفاده شده که به معنای پیرو فلسفه رواقی است. – مترجم.

[۱۰] مارکس این جمله را به زبان انگلیسی می آورد و ترجمه آلمانی آن را در کروشه قرار می دهد – ویراستار.

[۱۱] «باید سعی در تسکین دادن داشت ...»، تایمز، شماره ۲۴۳۳۳، ۵ اوت ۱۸۶۲. – ویراستار.

[۱۲] گزارشها از بلاک برن، ویگان، استاک پورت و اشتون آندر لاین هستند که در روزنامه تایمز مورخ ۳۰ اوت و ۲، ۵، ۱۲ و ۱۶ سپتامبر ۱۸۶۲ منتشر شدند. – ویراستار.

[۱۳] مراجعه نمایید به مقاله «تنگدستی و تسکین در لانکاشر»، اکونومیست، شماره ۹۹۴، ۱۳ سپتامبر ۱۸۶۲. – ویراستار.

[۱۴] Great Exhibition – مارکس از نام انگلیسی استفاده می کند – ویراستار.

[۱۵] cottage – مارکس از کلمه انگلیسی استفاده می کند – ویراستار.

[۱۶] دانته، La Divina Commedia (کمدی الهی)، جهنم، بند ۳۳. – ویراستار.

[۱۷] coroner – مارکس از کلمه انگلیسی استفاده می کند و ترجمه آلمانی را در کروشه می آورد – ویراستار.

[۱۸] در متن از عبارت prima facie استفاده شده است، به معنی بدیهی یا چیزی که در همان نظر اول مشخص است – مترجم.

[۱۹] مارکس از عبارت انگلیسی «Died by the visitation of god» [در پی دیدار با پروردگار جان سپرد] استفاده می کند و ترجمه آلمانی را در کروشه می آورد. – ویراستار.


- بازنویسی جواد راستی‌پور - بازنویسی از روی کتاب «مسائل کارگری»، انتشارات سوسیالیسم پاییز ۱۳۵۸
- انتشار بدون مقابله و تغییر ۲۰۲۲/۲/۱۸
- نیاز به مقابله، بازبینی و تصحیح دارد.


MarxEngles.public-archive.net #ME1382fa.html