نامۀ انجمن بینالمللی کارگران
به آبراهام لینکلن، رئیس جمهور ایالات متحدۀ آمریکا
تسليم شده به سفير ايالات متحده چارلز فرانسيس آدامز
٢٨ ژانويه ١٨٦٥[١]
کارل مارکس
جناب،
به مردم آمریکا بابت انتخاب مجدد شما با اکثریت عظیم تبریک میگوییم. اگر مقاومت در مقابل بردهداران اسم رمز اولین انتخابات شما بود، غریو پیروزمندانۀ انتخاب مجددتان، مرگ بر بردگی بود.
کارگران اروپا از همان آغاز مبارزات عظیم آمریکاییها بطور غریزی حس میکردند که آن پرچم پرستارۀ شما حامل سرنوشت طبقۀ آنها است. آیا آن حماسۀ خطیر فتح سرزمینها بر سر این سؤال نبود که آن اراضی بیپایان و خاک بکر باید عروسی برای کارگران مهاجر باشد و یا فاحشهای زیر چکمۀ بردهداران؟
اولیگارشی ٣٠٠ هزار بردهدار برای اولین بار در تاریخ جهان به خود جرئت داد نام "بردهداری" را بر پرچم شورش مسلحانه بنویسد، آن هم درست در همان نقطهای که کمتر از یک قرن پیش فکر یک «جمهوری دموکراتیک» بزرگ اولین بار جوانه زده بود، همان جایی که اولین اعلامیۀ حقوق بشر منتشر شده بود و انقلاب قرن هجدهم اروپا اولین تأثیر خود را گرفته بود؛ درست در همین جا ضدانقلاب، با کلیت نظاممندش، با افتخار "افکار مربوط به زمان شکلگیری قانون اساسی قدیمی" را فسخ کرد و بردهداری را "نهادی سودمند" اعلام کرد و راه حل قدیمی برای مشکل بزرگ "رابطۀ کار با سرمایه" دانست و کلبیمسلکانه مالکیت انسان را "سنگ بنای عمارت نوین" اعلام کرد – در این هنگام بود که طبقۀ کارگر اروپا، پیش از آنکه طرفداری متعصبانۀ طبقات بالا از عالیجنابان ایالات «موتلفه» خبر از هشداری شوم دهد، به یکباره دانست که شورش بردهداران ناقوسِ جنگ تمامجانبه و مقدسِ مالکیت علیه کار را به صدا در آورده است و برای کارگران، امید به آینده و حتی حفظ فتوحات قبلی با این تخاصم عظیم در آن سوی اقیانوس اطلس گره خورده است. اینگونه بود که آنها صبورانه مشقاتی را که بحران پنبه به آنها تحمیل کرد به جان خریدند، با شور و شوق مقابل دخالت از ما بهترانِ حامی بردهداری ایستادند - و از اقصی نقاط اروپا به سهم خودشان، خون خود را نثار این آرمان شریف کردند.
مادام که کارگران، قدرت سیاسی واقعی شمال، اجازه میدادند بردهداری جمهوری خودشان را آلوده کند و در مقابل سیاهپوستان، که بی اختیار خود به دست اربابان فروخته میشوند، قپی میآمدند که بزرگترین امتیاز کارگر سفیدپوست اینست که خود را بفروشد و اربابش را خود انتخاب کند، آنان ناتوان از دستیابی به آزادی کار و پشتیبانی از برادران اروپاییشان در مبارزه برای رهایی بودند؛ اما دریای سرخ جنگ داخلی اکنون این مرز پیش روی پیشروی را کنار زده است.
کارگران اروپا مطمئنند که چونان که جنگ استقلال آمریکا آغازگر دور جدیدی از صعود برای طبقۀ میانی بود، جنگ ضدبردهداری آمریکا نیز نردهبان طبقۀ کارگر خواهد بود. کارگران لطف زمانه را به این میدانند که زمام کار به دست آبراهام لینکن افتاده است؛ این فرزند ثابتقدم طبقۀ کارگر، کشورش را در مبارزهای بیمانند رهبری میکند تا نژادی در زنجیر را نجات دهد و دنیایی اجتماعی را از نو بسازد.[٢]
امضا شده از جانب شورای مرکزیِ انجمن بینالمللی کارگران:
لانگمید، ورلی، ویتلاک، فاکس، بلکمور، هارتول، پیجن، لوکرافت، وستون، دل، نیاس، شاو، لیک، باکلی، آزبورن، هاول، کارتر، ویلر، استینزبی، مورگان، گراسمیت، دیک، دنوآل، جوردین، ماریسات، لرو، بوردج، باکه، تالاندیه، دوپان، ال. ولف، الدووراندی، لاما، سولستری، نوسپرلی، اکاریوس، ولف، لسنر، فاندر، لاکنر، کائوب، بالهتر، رابینسکی، هانسن، شانتزنباخ، اسمیلز، کورنلیوس، پترسن؛
جورج آدگر، رئیس شورا؛ پی. وی. لوبز، دبیر ارتباطات با فرانسه؛ کارل مارکس، دبیر ارتباطات با آلمان؛ جی. پی. فونتانا، دبیر ارتباطات با ایتالیا؛ جی. ئی. هالتورپ، دبیر ارتباطات با لهستان؛ هی. اف. یونگ، دبیر ارتباطات با سوئیس؛ ویلیام آر. کرمر، دبیر کل افتخاری
سوهو، خیابان گریک، پلاک ١٨
توضيحات
[١]
در صورتجلسۀ شورای مرکزیِ انترناسیونال اول مورخ ۱۹ نوامبر ۱۸۶۴ میخوانیم:
«دکتر مارکس سپس گزارش زیرکمیته را به همراه پیشنویسی از بیانیهای که برای ارائه به مردم آمریکا و تبریک به آنها بخاطر انتخاب مجدد آبراهام لینکلن به ریاستجمهوری تنظیم شده بود پیش آورد. بیانیه به صورت زیر است و به اتفاق آرا تصویب شد.»
[٢]
در جای دیگری از همین صورتجلسه میخوانیم:
«آنگاه بحثی طولانی در مورد شیوۀ ارائۀ بیانیه درگرفت و اینکه صلاح است نماینده مجلسی همراه هیئت انترناسیونال برود یا نه؛ بسیاری اعضا به شدت با چنین پیشنهادی مخالفت کردند و گفتند کارگران باید به خود اتکا کنند و دنبال کمک از بیرون نباشند… آنگاه همین پیشنهاد شد… و به اتفاق آرا تصویب شد. دبیر با سفیر ایالات متحده تماس خواهد گرفت تا تقاضای تعیین زمانی برای تحویل هیئت بکند و این هیئت شامل اعضای شورای مرکزی خواهد بود.»
پاسخ سفیر آمریکا، آدامز
سفارت ایالات متحده - لندن، ٢٨ ژانویه، ١٨٦٥
جناب؛
من دستور دارم به شما اطلاع بدهم که نامۀ شورای مرکزی انجمن شما چنانکه باید از طریق این سفارت به رئیس جمهور ایالات متحده منتقل شد و به ملاحظۀ او رسید.
تا جایی که احساسات موجود در نامه شخصی هستند، رئیس جمهور آنها را میپذیرد و با اشتیاقی صمیمانه امیدوار است بتواند خود را شایستۀ اعتمادی نشان دهد که اخیرا شهروندان کشورش و دوستان بشریت و ترقی در سراسر جهان به او عرضه داشتهاند.
دولت ایالات متحده به روشنی آگاه است که سیاستهایش نه ارتجاعی است و نه میتواند باشد اما در عین حال خود را متعهد به مسیری میداند که در ابتدای کار برگزیده است: دوری همیشگی از تبلیغاتگری و دخالت غیرقانونی. دولت میکوشد عدالت برابر و بیکم و کاست را به تمام ایالات و تمام انسانها عرضه کند و بر پایۀ نتایج سودمندانۀ همین کوششها است که در خانه حمایت جلب میکند و در سراسر جهان احترام و حسن شهرت.
کشورها تنها برای خود زندگی نمیکنند، آنها باید رفاه و سعادت نوع بشر را با مراوده و عبرت نیکخواهانه ارتقا بخشند. ایالات متحده آرمان خود در تخاصم کنونی با بردهداری را از این لحاظ تعریف میکند و شورش را دلیل طبیعت بشر میداند. شهادت کارگران اروپا که رویکرد ملی ایالات متحده با تایید روشنبینانه و صمیمانهترین دلبستگیهای آنها همراه است، جان تازهای به ما میبخشد.
بنده این افتخار را دارم که در خدمت و گوش به فرمان شما باشم،
چارلز فرانسیس آدامز
نوشتۀ کارل مارکس بین ٢٢ تا ٢٩ نوامبر ١٨٦٤
اولین چاپ انگلیسی: نشریۀ بیهایو (کندو)، شماره ١٦٩، ٧ نوامبر ١٨٦٥
ترجمۀ آرش عزیزی
MarxEngles.public-archive.net #ME1404fa.html
|